پیر سیمون لاپلاس، ریاضیدان، فیزیکدان، اخترشناس و فیلسوف فرانسوی بود. در زمان خود آنچنان مشهور بود که نیوتن فرانسه خوانده میشد. علاقه اصلی او در طول زندگیاش مکانیک سماوی، نظریه احتمال و ارتقاء مقام بود.
لاپلاس پدیدآورنده معادله لاپلاس است که به نام خود او نامیده شدهاست. ولی تبدیل لاپلاس که فقط به افتخارش نامیده شده، در اصل توسط لئونارد اویلر پدیدار شد و لاپلاس این انتقال را در آثارش در مورد نظریه احتمالات به کار بردهاست.
او نخستین کسی بود که معادله لاپلاس را بررسی کرد و پیشگام تبدیل لاپلاس بود که در بسیاری از شاخههای فیزیکریاضی بهکار میرود؛ زمینهای که او نقش اصلی در شکلگیری آن داشت. عملگر لاپلاسی، که گسترده در ریاضیات استفاده میشود، نیز از اوست. او فرضیه سحابی مبدأ منظومه شمسی را پیش نهاد و گسترش داد و از نخستین دانشمندانی بود که سیاهچاله و فروپاشی گرانشی را مطرح کرد.
گذشته از معادله لاپلاس که در تمام شاخههای ریاضی فیزیک استفاده میشود، نگاشت خطی دیفرانسیلی لاپلاس نیز به نام او نامیده شدهاست. او سال ۱۸۰۶، لقب اشرافی کنت گرفت و در سال ۱۸۱۷ پس از بازگشت بوربونها به لقب مارک دست یافت.
او کار پیشینیان خود را در مجموعه ۵ جلدی به نام «رساله مکانیک آسمانی» خلاصه کرد و گسترش داد. با این کار، مطالعه مکانیک کلاسیک براساس اصول هندسه را به مطالعه بر اساس حسابان تغییر داد و طیف وسیعی از مسائل را پیش نهاد. در آمار، تفسیر بیزی در احتمالات را عمدتاً لاپلاس توسعه دادهاست.
زندگی
پیر سیمون لاپلاس، بیستوسوم مارس ۱۷۴۹، حوالی «پون لوک» فرانسه متولد شد. پدرش دهقان فقیری بود و از کودکی خودش اطلاعی در دست نیست. لاپلاس از جمله مؤثرترین دانشوران در طول تاریخ میباشد. او به محض اینکه ریاضیدان مشهوری شد و افتخاراتی کسب نمود اصل و نسب خود را مخفی نگاه میداشت. مشهور است که لاپلاس برای ملاقات دالامبر ریاضیدان با ارزش در یکی از روزهای سال ۱۷۷۰ به خانه او میرود و با وجود توصیههایی که ارائه میدهد کمک قابل توجهی از طرف ریاضیدان بزرگ نسبت به او نمیشود.
لاپلاس مأیوس نمیشود و نامهای برای دالامبر میفرستد و در آن افکار خویش را درباره اصل مکانیک شرح میدهد. دالامبر به محض خواندن نامه نویسنده را احضار میکند و به او میگوید چنانچه ملاحظه میکنید من به توصیه و سفارش ترتیب اثر نمیدهم ولی شما برای شناساندن خود وسیله خوبی به دست آوردید. دالامبر فوراً لاپلاس را به سمت استاد مدرسه نظامی پاریس انتخاب میکند.
در مرحله اول لاپلاس نوشتههایی درباره مسائل حساب انتگرال، اخترشناسی، ریاضی کیهانشناسی نظریه بازیهای بخت آزمایی و علیت تألیف کرد. در این دوره سازنده وی سبک و شهرت و موضع فلسفی و برخی شیوههای ریاضی خود را ساخته و پرداخته کرد و برنامهای برای پژوهش در دو زمینه- احتمالات و مکانیک آسمانی- تنظیم نمود که بقیه عمر را به کار ریاضی درباره آنها پرداخت. در مرحله دوم در هر دو زمینه به بسیاری از نتایج عمده رسید که به سبب آنها مشهور است و بعدها آنها را در رسالههای بزرگ خود مکانیک سماوی (۱۷۹۹-۱۸۲۵) و نظریه تحلیلی احتمالات (۱۸۱۲) گنجانید. اطلاع از بخش اعظم این مسائل به وسیله شیوههای ریاضیای صورت گرفت که او در آن زمان یا قبل از آن، به وجود آورد و ابداع کرده بود. مهمترین آنها عبارتاند از:
- توابع مولد، که از آن پس به نام وی خوانده شدند.
- بسط، که آن نیز در نظریه دترمینانها به نام وی گردید.
- تغییر مقادیر ثابت به منظور رسیدن به راه حلهای تقریبی در انتگرالگیری عبارتهای اخترشناسی
- تابع گرانشی تعمیم یافته که بعدها با دخالت پواسون به صورت تابع پتانسیل برق و مغناطیس قرن نوزدهم در آمد.
همچنین در طی همین دوره بود که لاپلاس به سومین حوزه علایقش- یعنی فیزیک که با همکاری لاوازیه در زمینه نظریه گرما بود، وارد گردید و تا حدودی در نتیجه آن همکاری بود که وی تبدیل به یکی از اعضای مؤثر حلقه درونی مجمع علمی شد.
نگرش و آثار
اولین مسئله مورد توجه لاپلاس دنبال نمودن کار نیوتن بود زیرا نیوتن قانون اصلی مکانیک آسمانی را یافته بود و لاپلاس میخواست این قانون را در مورد تمام اجسام منظومه شمسی به کار برد. لاپلاس شروع به تعیین قوانین مکانیک سیارات کرد تا نشان دهد که این اجسام مانند سایر اجسام تابع قوانین فیزیکی هستند. اولین موضوعی که لاپلاس نزد خود مطرح میکند موضوع ثبات دستگاه شمسی است که آیا به وضعی که داراست میماند یا بالاخره ماه روی زمین سقوط میکند و سیارات بر جرم خورشید پرتاب شده و معدوم میگردند. نیوتن هم این سؤال را مطرح کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که باید گاهگاهی دست خداوند در کار بیاید و حرکات آنها را به جریان عادی برگرداند ولی لاپلاس گفت اگرچه وضع سیارات نسبت به خورشید تغییر میکند ولی این تغییرات تناوبی است.
لاپلاس تمام این اکتشافات را تحت عنوان «مکانیک آسمانی» منتشر ساخت ولی چون فهم مطالبش برای همه کس مقدور نبود لذا تصمیم گرفت کتابی دیگر بنویسد که مردم عادی هم از آن بهره مند گردند. این کتاب تحت عنوان «شرح دستگاههای جهانی» منتشر شد. لاپلاس علاوه بر نجوم و ریاضیات استادی عالیقدر در علم فیزیک بود و درباره لولههای موئین و انتشار امواج صوتی مطالعه فراوانی داشت. از مهمترین آثار لاپلاس «تئوری تحلیلی احتمالات» را که در سال ۱۸۱۲ نوشتهاست میتوان نام برد.
شاهکار دیگر او رسالة نظریة تحلیلی احتمالات (۱۸۱۲) بود, که آن کشفیات چهل سالة خود را در مورد احتمال تنظیم کرد. وی باز هم فراموش کرد از نظرات فراوان دیگران که با نظرات خود درآمیخته بود, ذکری به میان آورد, ولی با این وجود متفق القول اند که کتابش در این زمینه بزرگترین اثری است که در این قسمت از ریاضی نوشته شده است. وی در مقدمة این کتاب میگوید:
«نظریة احتمال اساساً چیزی نیست مگر برداشت معمولی که به صورت محاسبه درآمده است.» ممکن است چنین باشد, ولی ۷۰۰ صفحة آنالیز بغرنج بعدی, که در آن آزادانه از تبدیلات لاپلاس, توابع مولد, و بسیاری ابزار غیر ابتدایی دیگر استفاده کرده است, به گفتة بعضی, از نظر پیچیدگی حتی از کتاب مکانیک سماوی نیز فراتر میرود.
رفتار
بعد از اتقلاب فرانسه, استعداد سیاسی و حرص لاپلاس برای کسب مقام به اوج خود رسید. هم میهنانش ازبی ثباتی و اطاعت وی در امر سیاست به تمسخر یاد می کنند. این بدان معناست که هر وقت تغییری درحکومت پیش آمد (که در آن زمان زیاد رخ میداد) لاپلاس با تغییر اصول معتقدات خود بآرامی با محیط ساگار می شد‐ او بین جمهوریخواهی شدید و مداحی از سلطنت در نوسان بود‐ و هر بار به شغلی بهتر و عنوانی مهمتر دست می یافت. مناسب است که او را با نمایندة قلابی پاپ در بری که در ادبیات انگلیسی آمده است مقایسه کنیم, که دوبار کاتولیک و دوبار پروتستان میشد. میگویند نمایندة پاپ در جواب اتهام رنگ عوض کردن گفته است :«نه, این طور نیست, زیرا گرچه مذهب خود را تغییر میدادم ولی یقینًا به اصل خود پای بند بودهام, اصلی که حکم میکند من باید تا پایان عمر اسقف در بری باقی بمانم.»
لاپلاس در مقابل ناپلئون تا زانو تعظیم میکرد و به همین علتها بود که از طرف امپراتور به مقامهای کنت- سناتور- ریاست مجلس سنا انتخاب شد با وجود اینها وقتی ناپلئون اسیر شد به او پشت کرد و به عزلش رأی داد و خود را در دامان لوئی هجدهم انداخت و از طرف او به سمت رئیس کمیته تجدید تشکیلات مدرسه پلیتکنیک و عضو مجلس اعیان انتخاب شد. لاپلاس با تمام این اوصاف جوانان را تشویق و کمک میکرد به طوری که روزی یکی از اکتشافات جوان ناشناسی به نام «بیو» از طرف آکادمی مورد تمجید قرار گرفت او را نزد خود خواند و معلوم گردید لاپلاس قبلاً این اکتشاف را مورد مطالعه قرار دادهاست.
مرگ
لاپلاس اواخر عمر را در «آرکوی» نزدیک پاریس در عمارت ییلاقی خود که نزدیک برتوله بود گذرانید. او روز پنجم مارس ۱۸۲۸ در هفتاد و هشت سالگی درگذشت در حالیکه آخرین حرف او این بود:
«آنچه میدانیم ناچیز و آنچه نمیدانیم عظیم و وسیع است.»
گردآورنده: دنیاها، دانشنامۀ فارسی | www.donyaha.ir