برتراند آرتور ویلیام راسل، سومین ارل راسل (زادهٔ ۱۸ مه ۱۸۷۲ - درگذشتهٔ ۲ فوریه ۱۹۷۰ ) فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان، مورخ، جامعه شناس و فعال صلح طلب بریتانیایی قرن بیستم بود.
در سال 1950 جایزه نوبل ادبیات به او اهدا شد. راسل تا زمان مرگش در سن نود و هفت سالگی یک مبارز اجتماعی فعال و یک چهره عمومی برجسته باقی ماند.
زندگی و ازدواج
اگرچه راسل بیش تر عمرش را در انگلستان گذراند، اصالتاً ولزی بود. خانواده برتراند راسل از شهروندان قدیمی و بانفوذ بودند. پدر بزرگش، جان راسل، اولین ارل راسل؛ پسر سوم جان راسل، ششمین دوک بدفورد بود و دو بار در عصر ویکتوریا به سمت نخست وزیری بریتانیا رسید. پدرش، جان راسل، لرد آمبرلی نیز از اشرافزادگان محسوب میشد.
در ۱۸۷۴ وقتی راسل تنها چهار سال داشت، مادرش را بر اثر دیفتری از دست داد. مدت کوتاهی پس از آن خواهرش راشل که از خودش چهار سال بزرگتر بود، درگذشت. تنها دو سال بعد در ۱۸۷۶ پدر راسل بر اثر برونشیت از دنیا رفت.
متعاقبا، به همراه برادرش فرانک (که هفت سال از خودش بزرگتر بود) تحت کفالت پدربزرگش جان راسل،اولین ارل راسل قرار گرفت. راسل از او به عنوان پیرمردی مهربان و ویلچرنشین یاد می کند. در ۱۸۷۸ وقتی راسل هشت ساله شده بود، پدربزرگش درگذشت و برتراند و فرانک تا زمان بلوغ با قیومیت بیوه جان راسل رشد کردند.
راسل در اتوبیوگرافیاش نوشت که در نوجوانی، عمده علایق او را مسائل جنسی، فلسفه دین و ریاضیات تشکیل میدادهاند؛ و تنها عاملی که از خودکشیاش بر اثر رنج از دست دادن عزیزان در خردسالی جلوگیری میکرد، شوق به فراگیری هر چه بیشتر ریاضیات در او بود.
راسل چهار بار ازدواج کرد. نخست در ۱۸۹۴ با آلیس پیرسال اسمیت ازدواج نمود. در ۱۹۲۱ از آلیس طلاق گرفت و با دورا بلک ازدواج نمود. ۱۴ سال بعد از دورا جدا شد، و به فاصله یکسال با پاتریشیا (پیتر) هلن اسپنس ازدواج کرد. در ۱۹۵۲ از پاتریشیا جدا شد. همان سال با ادیث فینچ ازدواج کرد که تا پایان عمر با او بود.
دوران تحصیل
راسل از سن هفت سالگی به شکلی گسترده به مطالعه تاریخ و ادبیات پرداخت و در سن یازده سالگی با هندسه اقلیدسی آشنا شد.
در آغاز جوانی به مطالعه آثاری از پرسی بیش شلی روی آورد؛ که این امر مسیر زندگی او را تغییر داد. سپس به کالج ترینیتی در کمبریج وارد شد و در ریاضیات و فلسفه تحصیل کرد. در ۱۹۰۱ موفق به کشف پارادوکس راسل شد و هفت سال بعد به عضویت انجمن سلطنتی بریتانیا درآمد.
تفکرات راسلی
راسل یک فعال ضد جنگ بود و به خاطر فعالیتهای ضد جنگ در خلال جنگ جهانی اول از دانشگاه ترینیتی اخراج و برای پنجماه زندانی شد. وقتی جنگ جهانی اول آغاز شد، کشورهای غربی از جمله انگلستان، برای تامین منافع خود در جنگ شرکت کردند. اما روح راسل با جنگ سازگاری نداشت و اصولا شخصی صلح دوست بود. اعتقاد داشت، منافع شخصی انگلیسیها ارزش کشته شدن هزاران جوان را ندارد و علت جنگ طلبی انگلیسیها را سرمایه داری میدانست.
او در دامان سرمایهداری غرب پرورش یافته و از طبقات مرفه جامعه بود، ولی از عملکرد آنها نفرت داشت. از این رو به طرفداری از سوسیالیسم روسیه پرداخت، ولی بعد از مدتی به این نکته پی برد که روش آنان نیز مثل سرمایهداری غرب، ناموفق و شکست خورده است. مسیحیت هم برای او جذابیتی نداشت. راسل مدتی به چین رفت و به زندگی مردم آسیا علاقهمند شد، اما سرگردانی رهایش نکرد. وی هیچ گونه اعتقادی به سوسیالیسم، سرمایهداری، نژاد سفید و تمدن غرب را در وجود خود حس نمیکرد.
فعالیتهای او
از اقدامات صلح طلبانه راسل میتوان به راه انداختن کمپینی ضد آدولف هیتلر، انتقاد از استبداد و خفقان در شوروی، اعتراض علیه مداخله ایالات متحده در جنگ ویتنام و تاسیس انستیتوی دفاع از صلح در سال ۱۹۶۳ اشاره نمود.
با نگارش آثاری شاخص در دفاع از انسانگرایی و آزادی بیان، جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۵۰ را از آن خود کرد.
در ریاضیات او پارادوکس راسل را کشف کرد که منجر به تعمیق و گسترش نظریه مجموعهها گردید. پارادوکس راسل نشان میدهد که مفهوم مجموعه همه مجموعههایی که عضو خود نیستند پارادوکسیکال است، به این شکل که اگر این مجموعه وجود داشته باشد، تنها در صورتی عضو خود خواهد بود که عضو خود نباشد. راسل در مقام حل این پارادوکس نظریه انواع را ابداع کرد و آن را در اصول ریاضیات (1910-1913) ارائه کرد.
علاوه بر ریاضیات، بخش مهمی از شهرت برتراند راسل به سبب نظریاتش در زمینه فلسفه تحلیلی است. راسل از پایهگذاران منطق جدید و بنیانگذاران اصلی فلسفه تحلیلی به شمار می رود.
نظریات مذهبی و اجتماعی
راسل در زندگی طولانی خود در حوزههای مختلف فلسفه (منطق فلسفی، متافیزیک، شناخت شناسی، اخلاق و فلسفه دین) فعالیت کرد و دستاوردهای بسیاری از خود به جای گذاشت. راسل به همراه «جی ای مور» بنیانگذار فلسفه تحلیلی در انگلستان است. روش تحلیلی راسل مراحل گوناگونی را در زندگی فلسفی او رقم زد به گونهای که «بوخنسکی» معتقد است راسل هرگز نتوانست نظامی فلسفی برپا کند و مواضع فکری او پیوسته در حال تحول بود و «براود» نیز راسل را متهم کرده است که هر چند سال یک نظام فلسفی تازه علم کرده است. با وجود این کاپلستون بر این باور است که فلسفه کلی راسل ارائه دهنده سیر استکمالی تجربه گرایی بریتانیایی است. راسل از معدود فلاسفهای است که آثارش به شکل وسیع توسط عموم مردم مطالعه میشود.
برتراند راسل یکی از مشهورترین فیلسوفان خداناباور قرن بیستم؛ و از منتقدان برجسته اعتقاد و عمل مسیحی بوده است. پارهای از نوشتجات وی در این زمینه در کتابی تحت عنوان چرا مسیحی نیستم؟ جمع آوری شدهاند.
البته او همانگونه که در مناظره با فردریک کاپلستون میگوید، مدعی توانایی در اثبات عدم وجود خدا نیست؛ اما چند سال بعد به کارگیری تمثیل قوری سماوی سعی در تاکید بر دیدگاه بیخدایانه (به جای ندانمگرایی) نمود.
راسل در من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟ در سال ۱۹۴۷ میگوید:
« به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنوندههای فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانمگرا توصیف میکنم چرا که فکر نمیکنم برهانی قاطع وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد. از سوی دیگر اگر بخواهم بر فردی معمولی در خیابان اثری صحیح بگذارم فکر میکنم که باید بگویم من یک خداناباور هستم چرا که وقتی میگویم نمیتوانم اثبات کنم که خدایی وجود ندارد مجبورم که همچنین به همان انسان بگویم که نمیتوانم اثبات کنم که خدایان هومری وجود ندارند. »
به تصریح او، پرسش اساسی فلسفه دین این نیست که آیا هستیای به نام خداوند دارای خاصیت وجود است یا نیست، بلکه این است که آیا تعریف خداوند مصداق و نمونهای دارد یا خیر. این تحلیل مشهور راسل از «وجود دارد»، عبارت «خداوند وجود دارد» را بیمعنا و در زمره اغلاط گفتاری مصطلح بر میشمرد.
وی دین را ناشی از ترس میداند به طوری که در کتاب «اجتماع انسانی» خود میگوید:
« انسان پدیدههایی را میدیدهاست که باعث ترس و اضطرابش میشده و برای اینکه این ترس و اضطراب را آرام کند، نمیتوانسته از علم و شناخت واقعی پدیدهها که بعد منجر به پیدا کردن راه حلی مناسب و منطقی میشده استفاده کند در نتیجه به جای علاج واقعه یک مسکن برای خود پیدا میکرده و به تعبیری دل خود را خوش میکردهاست. مثلا با اعتقاد به قضا و قدر ناملایمات زندگی را برای خود تعریف میکرده. یا با اعتقاد به بهشت و اینکه اگر ما اینجا سختی میکشیم در عوض بهشتی وجود دارد که در آنجا راحتیم ناملایمات زندگی را برای خود تحمل پذیر و توجیه میکردهاست. »
در کتاب قدرت درباره سیاستمداران می گوید:
« کسب قدرت هرچه بیشتر، هدف حاکمان سیاسی بشری است همچنانکه قانون جاذبه، در اجسام، حاکم است...فقط با کشف این رمز که قدرت طلبی، عامل تعیین کننده فعالیتهای مهم سیاسی است میتوان طومار تاریخ تحولات سیاسی بشری از باستان تا معاصر را توجیه و تفسیر نمود. به همان ترتیبی که در علم فیزیک، «انرژی» عامل اساسی پدیدهها است «قدرت طلبی» مانند انرژی، دارای صور گوناگون است، تموّل، ارتش، مهمات جنگی. »
راسل در کتاب اخلاق و سیاست در جامعه مینویسد:
« اگر انسان را معجونی از فرشته و حیوان بدانیم حقّاً درباره حیوان بیانصافی کرده ایم پس چه بهتر است که او را - ترکیبی از فرشته و شیطان بدانیم. »
راسل در فصل آخر کتاب « آیا بشر آیندهای هم دارد»، یادآور میشود که پیشرفت علم با وجود این رهبران خود خواه، تا چه حد به مصائب بشر افزوده؛ به نظر او نزاع سال ۱۹۶۱ کندی و خروشچف تا نابود کردن همه ابناء بشر فاصلهای نداشته است».
او مینویسد:
« اینک (ژوئیه ۱۹۶۱) مهمترین مسأله ای که در برابر جهان قرار دارد بدین قرار است:
آیا از راه جنگ میتوان چیزی بدست آورد که مورد پسند کسی باشد؟ کندی و خروشچف میگویند آری؛ مردانی که از سلامت عقل، برخوردارند میگویند نه. اگر این دو را قادر به تخمین احتمالات عقلانی بدانیم، ناگزیر به این نتیجه میرسیم که هر دو نفر بر این امر که وقت خاتمه دادن به وجود بشر رسیدهاست اتفاق نظر دارند. »
گزیده آثار راسل
فهرست زیر فقط شامل گزیدهای از آثار برتراند راسل است که به فارسی برگردانیده شده است.
- شرح انتقادی بر فلسفه لایبنیتز به فارسی برگردانده شده است.
- مبادی ریاضیات به فارسی برگردانده شده است.
- مسائل فلسفه توسط منوچهر بزرگمهر به فارسی برگردانده شده است.
- علم ما به عالم خارج به فارسی برگردانده شده است.
- تحلیل موضوع به فارسی برگردانده شده است.
- چرا مسیحی نیستم به فارسی برگردانده شده است.
- زناشویی و اخلاق توسط ابراهیم یونسی به فارسی برگردانده شده است.
- دین و علم توسط علی اصغر مهاجر و احمد ایرانی به فارسی برگردانده شده است.
- قدرت توسط هوشنگ منتصری و نجف دریابندری به فارسی برگردانده شده است.
- تاریخ فلسفه غرب راسل توسط نجف دریا بندری به فارسی برگردانده شده است.
- تکامل فلسفی من به فارسی برگردانده شده است.
- آینده بشر به فارسی برگردانده شده است.
- اتوبیوگرافی راسل به فارسی برگردانده شده است.
مرگ او
راسل سرانجام در دوم فوریه ۱۹۷۰ بر اثر آنفلوانزا در Penrhyndeudraeth در ولز درگذشت. بنا به وصیت برتراند، جسدش را سوزانند و خاکسترش را روی کوههای ولز ریختند.
گردآورنده: دنیاها، دانشنامۀ فارسی | www.donyaha.ir